کتاب تصویر دوریان گری رمان معروف اسکار وایلد، به واکاوی حوادث و وقایع تلخ و حقهآمیز زندگى میپردازد که چگونه محیط، اجتماع و گذر عمر بر روی اخلاق و شخصیت انسانها تأثیر میگذارند.
تصویر دوریان گری (The Picture of dorian gray) یک رمان فلسفی دربارهی یکی از جذابترین و تروتمندترین جوانان لندن است که میخواهد از چهرهی خودش عکسی داشته باشد تا زمانی که پیر شد قادر به یادآوری صورت زیبایش باشد. به همین دلیل مدل نقاشی مرد انگلیسی هنرمندی به نام بسیل هالوارد میشود. نقاش که شکوه و زیبایی دوریان او را جذب میکند میگوید تصویر دوریان بهترین اثر هنری اوست، زیرا بخشی از روح هالوارد نیز همراه نقاشی باقی مانده است.
دوریان گری از طریق بسیل، مردی به نام لرد هنری را میشناسد و از او توصیفاتی دربارهی جوانی دریافت میکند که از نقاشیاش بدش میآید و از فکر گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی، بسیار اندوهگین میشود. او دیگر هدفش یادآوری جوانی در دوران پیری نبود بلکه میخواست دیگر آن را از دست ندهد. در این شرایط تابلوی نقاشی خودش را مینگرد و با تمامی وجود آرزو میکند که برای همیشه جوان بماند و نقاشی به جای او پیر شود.
در بخشی از کتاب تصویر دوریان گری میخوانیم:
به محض اینکه دو رفیق وارد اتاق کار شدند، دوریان گرى را دیدند که پشت به طرف در اتاق سر پیانو نشسته و مشغول نواختن آهنگ معروف شومن موسوم به «سنهاى جنگل» است. دوریان بدون اینکه رویش را برگرداند، همین که فهمید بازیل وارد اتاق شد، گفت:
بازیل، این نتها را باید به من قرض بدهید که خوب یاد بگیرم. راستى که خیلى قشنگ است.
بسیار خوب دوریان به شرطى که امروز خوب بایستید…
اوه، نه! من که از این نقاشى خسته شدم، به چه دردم مىخورد. این تابلو به این بزرگى؟ دوریان این کلمات را که مىگفت چهار پایه دوار پشت پیانو را با حرکت سریع چرخاند و با واردین روبرو شد. از دیدن لرد هانرى گونههایش کمى سرخ شدند و یک مرتبه برپا خاست و گفت: ببخشید بازیل، من خیال نمىکردم که مهمان دارید.
دوریان عزیزم، آقاى لرد هانرى وتون، یکى از رفقاى قدیمى آکسفورد را به شما معرفى مىکنم. همین حالا صحبت شما بود و من از اینکه شما چه مدل خوب و بىنظیرى هستید، تعریفها کردم، اما شما همه را خراب کردید.
لرد هانرى از فرصت استفاده کرده و گفت:
به استثناى لذتى که از دیدار شما نصیبم شد. لرد هانرى پس از اداى این کلمات جلو آمد و دست گرى را فشرد. سپس به صحبت خود ادامه داد:
خاله من غالباً ذکر خیر شما مىکند. شما یکى از بهترین دوستان او و همچنین یکى از قربانىهاى او به حساب مىآیید.
لیدى آگاتا مرا از فهرست مدعوین خود خط زده است. قرار بود سه شنبه گذشته به یکى از کلوبهاى «وایت چپل» برویم و باهم دیگر و یا نمىدانم با یک نفر دیگر سه تایى «دوئو» با پیانو بزنیم. من هم نرفتم و نمىدانم ایشان چه خواهند گفت. من که جرئت ندارم به دیدنشان بروم.
واهمه نداشته باشید. من قول مىدهم که شما را با هم آشتى بدهم. خالهام ارادت زیادى به شما دارد. گذشته از این تصور نمىکنم که غیبت شما خیلى مؤثر واقع شده باشد. گمان مىکنم که شنوندگان باشگاه سر درآورده باشند. آهنگى که گوش مىدهند یک «دوئو» است. وقتى خاله جانم پشت پیانو بنشیند، قادر است به جاى دو نفر سر و صدا راه بیاندازد. دوریان با خنده جواب داد:
به به! راستى چه خوب حلاجى کردید، من حساب کار خودم را کردم.
چند مسئلهی مهم اخلاقی که در رمان تصویر دوریان گری مطرح شد
- مفهوم خیر و شر: در سرتاسر اثر -وجود کاراکتر شر یعنی هری که همه را به تباهی میکشاند- کاراکتر خیر هم باسیل است که میخواهد مانع از کارهای هری شود.
- درستی و نادرستی: اعمال نادرستی که هری مطرح میکند و دوریان هم به آنها عمل میکند مثل شهوت رانی؛ ندای درونی دوریان که باعث میشود بداند کارهایی که میکند درست نیست.
- اهمیت به وجدان و ندای درون: چند بار دوریان میخواهد به ندای درونش گوش کند و خوب باشد، ندای دورنش میخواهد او را از اعمال بد بازدارد.
- ایمان و اعتقاد به خدا: اهمیت به مادیات و لذتها باعث سستی ایمان دوریان میشود.
- توبه و بازگشت به سمت خدا: باسیل از دوریان میخواهد که توبه کند و هیچ وقت برای توبه دیر نیست.
- وسوسههای شیطانی: دوریان مدام وسوسه میشود و شیطان با زبان سحر آمیز و پلیدش او را مطیع خود میکند.
- فرمان برداری از شیطان: دوریان مطیع هری پلید است و در این راه دست به هرکاری میزند.
- رستگاری: دوریان پی به گناهانش میبرد و خودش را مجازات میکند و در آخر به زندگی خودش خاتمه میدهد تا تمام پلیدیها تمام شود.
- از خودگذشتگی و ایثار: خودش را از بین میبرد تا به نوعی بقیه را نجات دهد از شر.
- اهمیت به مسئله جاودانگی که امری مادی است: زیبایی و جوانی و جاودانگی امری مادی است و رویای بیشتر انسان ها، دوریان برای این که رویایش تبدیل به واقعیت شود روح خود را به شیطان میفروشد.
- روابط عاطفی و احساسیِ ممنوع: رابطهی بین باسیل و دوریان بیش از رابطه نقاش با سوژهاش است و رابطهای حسی و عاطفی عمیقی بینشان بوجود آمده، طوری که باسیل از جوانی و زیبایی دوریان لذت میبرد و نمیخواهد او برای کسی باشد و فقط او را برای خودش میخواهد و نوعی حس مالکیت شدید نسبت به او دارد.
ولی دوریان آن طور که به نظر میرسد از این رابطهی فرا کاری خسته و رنجوده است طوری که تلاش میکند به نوعی این رابطه را کمرنگ کند و در واقع برای فرار از این رابطه به هری پناه میبرد. هری که موقعیت را به خوبی درک کرده از این وضعیت سو استفاده میکند و دوریان را به سمت خودش میکشد و حامی دوریان میشود و دوریان نیز کودک پاک و راحت بدست آمدهی او میشود و او به تربیت کردنش شروع میکند.
نظرات کاربران